محمدصالح عزبزمحمدصالح عزبز، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

کوچک وشادمانه...صالح خوب خانه....

جام جهانی....مرد عنکبوتی......

ایران اولین بازیشو برد.... اونقدر خوشحال شدم که بی اختیار شروع کردم به ملق زدن در جا..... هی ملق زدم هی ملق زدم بعد منو ومامانی همو بغل کردیم وبوسیدیم بعد دوتایی باهم هی دست زدیم دست زدیم دست زدیم وخندیدیم آبجی پریناز جونمم,می خندید اولین تجربه ی من از تماشای فوتبال ایران در جام جهانی به امید پیروزی های بعدی چقدر خوش گذشت.....به به مرد عنکبوتی هم امروز از پارک خریدم خوشحال در خوشحالی..... مدتها بود دنبالش بودم..... مرد عنکبوتی عزیز..... راستی واقعا مراکشیها خوب بازی کردن دلم سوخت براشون مخصوصا اون که گل به خودی زده بود ولی بازی برد وباخت داره دیگه..... ...
26 خرداد 1397

برداشت محصول............. با............ جارو برقی.....

عاشق جاروبرقی ام عاشق ها.....عاشق بعضی اوقات مامانی می گه, فرش پذیرایی جارو لازم داره سه سوته,جاروبرقی رو آوردم روشن کردم, جارو کردم خاموش کردم گذاشتم سرجاش. مامان خیلی خوشحال میشه از این کارم واقعا تمیز هم جارو می کنم همیشه همیشه همیشه هم با سیم جمع کن جارو برقی مسابقه میدم سیم رو صاف می کنم از مامان خواهش می کنم,دگمه ی سیم جمع کن رو بزنه منم شروع به دویدن می کنم ببینم من زودتر به حاروبرقی میرسم یا سر سیم گاهی من برنده میشم , گاهی اون... گاهی هم مساوی.... یه شب داشتم جارو میزدم, توپ های رنگی رنگی ام هم افتادهوبود,گوشه ی خونه مامانی,گفته بود توپها م رو هم جمع کنم جارو...
17 خرداد 1397

سرباز کچل نه,نون خامه ای آری

گلپسر نازم می دونم یه روز تمام مراحل تحصیلی ات رو با موفقیت پشت سر میذاری وبه هرچی دوست داری می رسی این روزها که سرگرم انجام کارهای مدرسه وکلاس اول هستیم هرشب,هرشب,هرشب راجع به مدرسه,کلاس معلم وهر چیز با ربط و بی ربطی به مدرسه سوال می کنی ذهن پویا وخلاقت,مسایلی رو به مدرسه ربط میده, که من قیافم مثل پسرعمه زا میشه, وازت فرصت می خوام کمی فکر کنم وبعدا جواب سوالت رو بدم عشقم,گلم,نازنینم خیلی از مدرسه هراس داری,خیلی از طرفی هم خیلی دوست داری سواد داشته باشی, خیلی خیلی.... هزار بار,تا حالا از مراحل مدرسه,سالهای تحصیل, چگونگی به پایان رسیدن یک سال تحصیلی, دانشگاه , سربازی, و..... ...
17 خرداد 1397
1