محمدصالح عزبزمحمدصالح عزبز، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

کوچک وشادمانه...صالح خوب خانه....

........My favorite activities

1393/12/8 19:04
309 بازدید
اشتراک گذاری

من چه کارهایی رو دوست دارم؟؟؟

من چه کارهایی رو دوست دارم؟؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

کارهای مورد علاقه ام....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کارهای مورد علاقهام

 

 

 

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (7)

مامان محمدصدرا
9 اسفند 93 10:02
همه عکسها یه طرف اون عکس نشستن دم در خونه اشک تو چشام جمع کرد یاد خودمون افتادم! بقیه اش هم بعدا میگم!
محمدصالح جون،گُلِ گُلا
پاسخ
آخـــــــــــه عزیزم...چرا؟؟؟؟همه ی زندگی ما شده همین چند تا دوست کاکائویی.... با اونا خیلی بهمون خوش میگذره....
مامانی غزل جون
9 اسفند 93 10:16
واااااااااااااااای خدای من طبقات یخچال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! خوابیدن زیر کتاب خونه مهندس کوچولوی شیطوووووون بازی گوش
محمدصالح جون،گُلِ گُلا
پاسخ
تازه با کفش گلی که از بیرون میام میدوم واز طبقات فریزر می روم بالا برای دست یابی به بستنی.....از اون به بعد بود که دیگه بستنی نمی خره بابا جونم منو هفته ای یه بار میبره بیرون بستنی می خورم....
مامان محمدصدرا
11 اسفند 93 16:00
سلام اومدم نظراتم رو ارائه بدم !
محمدصالح جون،گُلِ گُلا
پاسخ
سلـــــــــــام.... یه لحظه لطفا صبر کن قلم کاغذ بیارم....
مامان محمدصدرا
11 اسفند 93 16:17
1- آره بگرد عزیزم تو موفق میشی مهندس! 2-من بودم خودکشی کرده بودم خونه میریزه به هم !!!!!!!! 3-اگه این عکس برنج پختن وروجک ما بودالان کله سلما و جفت دستاش هم توی قابلمه بود و دور و برشون پراز برنج!!نوش جان 4-ماشین سواری مختص همه بچه هاست خوش به حال شما که فضاتون بازه 5- چه گنج یابی اختراع کردی مهندســـــــــــــ!!!!!!!!!!! 6-من بودم از این همه کلاغ میترسیدم ! وای به وقتی که قار قار هم بکنن ! 7-اَه ..از این تابها !خوش بگذره وروجک ! 8-ما هم یه ساعت انداختیم دور 9-لای فرشهای ما پرکشمش بود اینبار برای خونه تکونی یکی از وظایف خطیرم جدا کردن کشمش ها از تارو پود فرش بود عافیت باشه فرشته کوچولو ! 10-ما گیاهان نداریم ...دختر تو اونجا هم دست از سر گل و گیاه برنمیداری؟؟؟؟ کاکتوسهاش کو ؟ 11-ماشین خریدی یا همه رو امتحان کردی و پس دادی؟ 12-دم در خونه هم که نگو .....چه قدر تو دوران ابتدای با نشستن سر پله مغازه همسایه کیف میکردیم ! 13-کاردستی رو پایه امممممممممم!!!!!!!! ولی ماسکت شبیه جشن هالووینه 14-آه لب تابه خدا بیامرز... 15-در یخچال ما باز نمیشه توسط بچه ها بسیور محکم است ! وگرنه دیگه هیچی نداتشیم اون تو ! 16-یوگای چمنی روووووووووووو با دوستان کاکائویی! 17-مااز این برچسبها جای دیگه میچسبونیم ...جلوی در دستشویی! 18-تقدیم به مامان رو عشقههههههه...وروجک شیطون و با احساس! 19 ما هم سالی سه چهار بسته گیره میخریم و باز برای این موقع سال باید بخریم !!!!!! 20-چه قدر این رنگها برای تو کاربرددارن آفرین ! 21-یعنی بگمااااااااااااا من حسرت به دله یه همچین خوابی موندم ! وروجک ما اوج خستگیو خواب شیطونتر میشه خدا حفظت کنه مهندس!!!!!!
محمدصالح جون،گُلِ گُلا
پاسخ
ممنونم خاله جون از این همه نظرات زیبا... الان اینترنت عجله ایه یه بار مفصلتر باید بخونیمشون ولذت ببریم دوباره...
♥ایدا♥
13 اسفند 93 20:52
چه پسره خوشگلی دارید به منم سربزنید اپم
محمدصالح جون،گُلِ گُلا
پاسخ
ممنون آیدا جونوبتو دیدم دنیای زیبایی داری....
مامان محمدهانی
14 اسفند 93 5:39
آفرین به صالح کوچک و دوستان کاکائویی ... ماجراهایی داره این پسرو با دوستای متفاوتش از در و دیوارم که ماشالا بالا میره... آفرین ماشالا
محمدصالح جون،گُلِ گُلا
پاسخ
خاله جون منم مثل همهی ورجک های این سنی به زمین وزمان امون نمیدم...اگه همش قابل تصویربرداری وثبت کردن بودن خیلی بیشتر می خندیدین...هانی عزیز دوستت داریم