یک شب عالی.....دقیقا شب قبل از شروع مدرسه
امشب شب به یاد ماندنی
و
خاطره برانگیزی بود واسه ی من
دایی علیرضاجانم از سفرکربلا برگشته بود
ومهمونی شام در سالن برگزارشد
من عاشق رستوران رفتنم
از وقتی هم که پدر جانم رفته ماموریت,کمتر,میاییم بیرون غذا بخوریم
یعنی اصلا نیومدیم
ولی امشب حسابی حال کردم
هم بازی کردیم با بچه ها
از ساعتها قبل
هم یه غذای خوشمزه خوردیم
فکر کنم از رنگ دور دهان مبارکم پیداست,که غذا چقدر بهم چسبیده
زیارتتون قبول دایی جان
چه شب خوبی بود,شب هفدهم فروردین ۹۸
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی