حسن ,ما خوندیمت.......
این روزها که هنوز...وسایل کم وکسری خونه رو جور نکردیم...
وهنوز فرصت خرید تی وی پیدا نکردیم بعد از اومدنمون....
بسیار کتاب مطالعه می کنیم...
عاشق کتاب حسنی نگو یه دسته گلم
وهمین طور گربه ی ناز نازی....
برای اولین که کتاب حسنی رو خوندیم,
به مامانی گفتم:حالا هر وقت حسن بیاد خونمون
میگیم حسن , ما خوندیمت....
(حسن از گلپسرای خوبه فامیله)
گربه نازی نازی رو خوندیم تااااااااا
رسیدیم به اونجا که می گه تنبله دسته اوله.....
به مامانی,گفتم:بگو دست دوم نه دست اول......!
چند روز پیش داشتم خودم بازی می کردم
واواز می خوندم برای خودم:
کره الاغ کدخدا.........نمی دونی تا کجا میره....
یه کتاب هم مامانی داره.....البته داشت...
حالا دیگه ورق ورق شده و همون هم متعلق به منه...
به نام اکسفورد پیکچر دیکشنری ....
که بهش می گیم O.P.D ...
این یکی رو که دیوانه وار دوست دارم...
پر از عکس های خوشگل از همه چیز.....
بعضی وقت ها یک ساعت کامل داریم o.p.d می خونیم...
یعنی دهان ومغز مامانی و بابایی کف می کنه
از بس من از روی شکلها سول می پرسم
ومامانی وبابایی توضیح میدن...
بعد می گم حالا شما از من بپرس....!!!
یه پازل خروسی دارم که خاله پرستو واسم اورده....
حروف الفبای انگلیسی...
اون هم از وسایل وبازی های بسیار مورد علاقم هست......
بعضی وقت ها چهار پنج بار پشت سر هم
مرتب می کنیم ودوباره بهم میریزیم....اینقدر که دیگه..
دیگه چشمامون همه جا رو پر از خروس میبینه