خامه عسلی ام دیگه.....
یه روزهایی به مامانم می گم: من باباتم....دارم میرم نون بگیرم چیزی می خوای واست بخرم؟مامانی می گه:خامه می خوام واسم می خری بابا؟ می گم: خریدم که,توی یخچاله ومنظورم خامه عسلیه که وقتی با بابا جون میرم توی سوپری محل,تنها یخچالی که من دستم میرسه ودرش رو می تونم باز کنم,یه یخچالیه که فقط خامه عسلی داره,واسه اینکه ضایع نشم یکی بر میدارم ومی گم از اینا دوست دارم,خونه هم که میاییم فقط یک قاشق چایخوری ازش می خورم ومی گم بقیشو بعدا می خورم واین یعنی اینکه فردا باباجون باید جور این خامه عسلی رو بکشه...وروزهای بعد دوباره همین داستان ادامه داره..... داشتم می گفتم,به مامان می گم :نه دیگه خامه نمی خرم خامه عسلی خریدم هست توی یخچال,همون ر...
نویسنده :
محمدصالح جون،گُلِ گُلا
17:41